English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2197 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vasto U حکم یا دستور تخریب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
destruction site U منطقه تخریب مهمات محل تخریب
underwater demolition U تخریب ضدزیردریایی تخریب موانع زیرابی
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one U که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
atomic demolition munition U خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
separator U نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
skipped U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skips U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skip U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
modifier U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
modifiers U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
actual address U دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
statements U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
piped U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basics U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
effective U دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefixes U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefix U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branch U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branches U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions U دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
macroinstruction U دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
one plus one address U قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
branches U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
fail soft U تخریب
destroyed U تخریب شد
rupturing U تخریب
rupture U تخریب
ruptures U تخریب
ruination U تخریب
destruction U تخریب
demolitions U تخریب
vandalism U تخریب
demolition U تخریب
degradation U تخریب
destruction radius U حداکثرشعاع تخریب
destruction fire U تیر تخریب
destructivity U قدرت تخریب
destruction site U منطقه تخریب
destructor U تخریب کننده
fail safe U تخریب امن
hard core U مصالح تخریب
subversion U انهدام تخریب
rubble hard core U مصالح تخریب
fail soft U تخریب تدریجی
rheodestruction U تخریب جریان
underwater demolition U تخریب زیرابی
bomb disposal U تخریب بمب
destruct system U سیستم تخریب
fail-safe U تخریب امن
destruct U تخریب کردن
demolition U تخریب کردن
demolished U تخریب کردن
ruptures U تخریب کردن
demolitions U تخریب کردن
criminal damage U تخریب جزائی
demolishing U تخریب کردن
rupture U تخریب کردن
demolition target U هدف تخریب
demolition belt U نوار تخریب
demolishes U تخریب کردن
demolish U تخریب کردن
oxidative degradation U تخریب اکسایشی
demolition kit U جعبه تخریب
cratering charge U خرج تخریب
rupturing U تخریب کردن
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
demoralization U تخریب روحیه کردن
concussion detonation U خرج اماده به تخریب
destruction area U منطقه تخریب مهمات
demolition kit U جعبه وسایل تخریب
destruction radius U شعاع تخریب مین
demolition firing party U گروه مسئول تخریب
demolition belt U کمربند تخریب منطقهای
dismantling shot U تیر تخریب کننده
concussion detonation U خرج تخریب ضربتی
petard U خرج تخریب دیواره و پایه پل
destroyed U ازبین رفت تخریب شده
xylotomous U دارای قابلیت تخریب چوب
command destruct signal U علامت تخریب موشک با فرمان دور
bomb cemetery U محل تخریب بمبهای عمل نکرده
inert ammunition U مهمات خنثی یا بدون خرج تخریب
cratering charge U خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
countermine U سیستم تخریب مین به طور خودکار
property disposition U ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
intruder operation U تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
command destruct signal U علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
charged demolition U مواد منفجره خرج گذاری شده و اماده تخریب
mudcapping U نوعی روش تخریب صخرههای بزرگ به وسیله موادمنفجره
creptation U تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
antimateriel ammunition U مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
demoralises U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralised U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizes U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralising U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
destroying U تخریب کردن منهدم کردن
destroys U تخریب کردن منهدم کردن
destroy U تخریب کردن منهدم کردن
addressing U در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
access procedures U روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
precepts U دستور
prescript U دستور
regulation U دستور
prescriptions U دستور
commandment U دستور
say-so U دستور
say so U دستور
order U دستور
direction U دستور
instructions U دستور
instruction U دستور
enjoinment U دستور
rule U دستور
precept U دستور
prescription U دستور
commandments U دستور
programs U دستور
formula U دستور
commanded U دستور
command U دستور
commands U دستور
program U دستور
formulas U دستور
formulae U دستور
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
obstructor U وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
enforcement order U دستور اجرا
engine order U دستور ماشین
execute statement U دستور اجرایی
field manual U دستور رزمی
gramarey U دستور زبان
formulary U دستور نامه
generative grammar U دستور زایشی
permission U دستور پروانه
regulation U دستور قانون
programme U دستور نقشه
embedded code U دستور چاپگر
cancellation order U دستور فسخ
programmes U دستور نقشه
directions U دستور عمل
mandated U دستور مردم به
mandated U دستور مافوق
mandate U دستور مردم به
mandate U دستور مافوق
laying instruction U دستور نصب
lubrication order U دستور روغنکاری
macro U شرح دستور
grammatically U ازروی دستور
mandates U دستور مافوق
mandates U دستور مردم به
mandating U دستور مافوق
grammer U دستور زبان
recipes U خوراک دستور
commandments U دستور خدا
commandment U دستور خدا
job order U دستور کار
mandating U دستور مردم به
macro U درشت دستور
dictate U دستور دادن
administrative order U دستور اداری
program U دستور کار
dictated U دستور دادن
avaunt U دستور اخراج
behest U امر دستور
blanket order U دستور کلی
prescriptions U دستور عمل
programs U برنامه دستور
program U برنامه دستور
intuits U دستور دادن
intuiting U دستور دادن
intuited U دستور دادن
intuit U دستور دادن
dictate U دستور دادن
instruction U دستور عمل
warning order U دستور اگهی
programs U دستور کار
Recent search history Forum search
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1در مورد فعلهای مجهول
2تعریف فونتیک چیست؟
2تعریف فونتیک چیست؟
1سلام
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com